جدول جو
جدول جو

معنی کام و دام - جستجوی لغت در جدول جو

کام و دام(مُ)
بد و خوب. خوب و زشت. نیک و بد. پستی و بلندی و امثال آن. (یادداشت مؤلف). شیرین و تلخ. راحت و رنج:
گذشته بر او بر بسی کام و دام
یکی تیز پایی ’ودانوش’ نام.
عنصری
لغت نامه دهخدا
کام و دام
بد و خوب، نیک و بد، راحت و رنج
تصویری از کام و دام
تصویر کام و دام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ)
کنایه از کل است که کچل هم گویند. (برهان) ، کنایه از گزاف و لاف است چه از گاف مراد گزاف و از لام لاف باشد. و ظاهراً بدین معنی مصحف گاف و لام باشد. دروغ. کذب. (برهان) ، کنایه از لهو و لعب هم هست. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
نامداری و کامروائی:
ز گیتی بر او نام و کام اندکی است
ورا مرگ با زندگانی یکی است.
فردوسی.
ز قیصر پدر مادر شیرنام
که پاینده باد ابراو نام و کام.
فردوسی.
کجا آنکه بر کوه بودش کنام
بریده ز آرام و از کام و نام.
فردوسی.
هر ساعتی بشارت دادی مرا خرد
کاین حله مر ترا برساند به نام و کام.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاف و لام
تصویر کاف و لام
کل کچل، گزاف و لاف کل کچل
فرهنگ لغت هوشیار